دیروز رفتم و داش آکل را دیدم. از سر استیصال و ناچاری.
شاید باورتان نشود
منصور براهیمی (فیلمنامه نویس)، با برداشتی آزاد از داش آکل فیلمنامه ای نوشته که داش آکلش خیلی با خداست! خبری از بدمستی ها و ولنگاری هایش هم نیست. مرجان هم خودش دلباخته داش آکل است. داش آکل اما مرتبا دارد فرار می کند.از خودش که مرجان است.  طوطی هم ندارد. حرف ها را به برادرزاده اش می زند. مرجان را هم به عقد پهلوانی در شهر در می آورد. 
فیلم که خیلی خوش ساخت و قوی نبود
ولی اتفاقا با داش آکلش می شد هم ذات پنداری کنی. حتی اگر مرد نباشی، پهلوان نباشی .

باورتان می شود؟

+که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها